درسی

خلاصه و نکات درس 1 فارسی دوازدهم ریاضی

اگر در درس فارسی خود مشکل دارید و نمی‌توانید با تمرکز و دقیق درس را یاد بگیرید، ست آماده است تا به شما کمک کند. خلاصه و نکات درس 1 فارسی دوازدهم ریاضی، برای شما آماده شده است تا بتوانید درس تحمیدیه گلستان سعدی را به راحتی بیاموزید. با ما همراه باشید.

Table of Contents

نکات مهم قبل از آموزش

سال دوازدهم، سال بسیار مهم در زندگی شما است. با درس و برنامه های آن، آینده خود را مشخص نموده و به راحتی می‌توانید برای خود بهترین ها را خلق کنید. همانطور که می‌دانید، در رشته ریاضی، درس هایی مانند فارسی، دینی و عربی، برای شما رتبه آور هستند و شما می‌توانید با مطالعه این دروس خود را یک قدم از دیگران جلو بیاندازید. ست برای شما هر خلاصه و نکاتی که می‌خواهید را آماده خواهد کرد.

کتاب « گلستان» اثر « سعدی» است.

در گذشته شاعران و نویسندگان در آغاز کار، بخشی را به سپاسگزاری از خداوند و یاد کردن نعمت های او اختصاص می دادند. این بخش « تحمیدیه» نام دارد. با ما همراه باشید تا خلاصه درس اول ادبیات سال دوازدهم یعنی تحمیدیه از زبان سعدی را مطالعه کنیم.

خلاصه و نکات درس 1 فارسی دوازدهم ریاضی

خلاصه و نکات درس 1 فارسی دوازدهم ریاضی

منت خدای را، عزَّ و جلّ، که طاعتش موجب قربت است و به شکر اندرش مزید نعمت.

منت: سپاس، شکر، نیکویی/عزّ و جلّ: گرامی، بزرگ و بلند مرتبه است؛ بعد از ذکر نام خدوند به کار می رود/ قربت: نزدیکی/ مزید:افزونی، زیادی

معنی: سپاس و ستایش مخصوص خداوند گرامی و بزرگ است که اطاعتش سبب نزدیکی به او می شود و شکر گزاری از او باعث افزایش نعمت می گردد.

مفهوم: اطاعت از خداوند و سپاسگزاری از او

{«را»: در « خدای را» حرف اضافه به معنی «برای» است. ( منت برای خداست.)/ « قربت» و « نعمت» : سجع/ « به شکر اندر» : آمدن دو حرف اضافه برای یک متمم/ ضمیر «ــَ ش» در « شکر اندرش» مضافٌ الیه «شکر» است ( در شکر کردنِ او)/ فعل « است» بعد از «نعمت» به قرینۀ لفظی حذف شده است. ( مزید نعمت [است.])

 

هر نَفَسی که فرو می رود، مُمِدّ حیات است و چون بر می آید، مفرّح ذات

مُمِدّ: مدد کننده، یاری رساننده/ مفرَّح: َشادی بخش، فرح انگیز/ ذات: وجود، هستی

معنی: هر نفسی که فرو برده می شود باعث ادامه زندگی است و وقتی بیرون می آید شادی بخش وجود است.

مفهوم: لطف همیشگی خداوند

{ « فرو می رود» و « بر می آید»: تضاد/ « حیات» و « ذات» : سجع/ فعل« است» بعد از « ذات» به قرینۀ لفظی حذف شده است. ( مفرّح ذات است.)

پس در هر نَفَسی دو نعمت موجود است و بر هر نعمتی شکری واجب .

معنی: پس در هر نفس دو نعمت دجود دارد و برای هر نعمتی باید شکر به جای آورد.

مفهوم: نعمت بی پایان خداوند و شکر از او

{ فعل « است» : بعد « واجب» به قرینه لفظی حذف شده است.(شکری واجب است.)

 

از دسـت و زبـــان که بــرآیـد          کــز عـهدۀ شکــرش به در آیـــد؟

عهده: وظیفه

معنی: از کردار و گفتار چه کسی ساخته است که شکر نعمت های او را به جای آورد؟

مفهوم: ناتوانی در سپاسگزاری از خداوند

 

{ دست: مجاز از کردار/ « زبان»: مجاز از گفتار/ مصراع اول « استفهام انکاری» دارد. ( از دست و زبان کسی بر نمی آید.)/ « دست و زبان»: مراعات نظیر

 

(اِعمَلوا آلَ داوُدَ شکراً و قلیلٌ مِن عِبادیَ الشُّکور)

معنی: ای خاندان داوود سپاس گزارید و عدۀ کمی از بندگان من سپاسگزارند.

مفهوم: سپاسگزاری از خداوند

{ «تضمین» قسمتی از آیۀ 13 سورۀ سبأ

بنده همان به که ز تقصیر خویش عذر به درگاهِ خدای آورد

بِه: بهتر/ تقصیر: گناه، کوتاهی، کوتاهی کردن/ عذر: توبه، عذر خواهی

معنی: بهتر است بنده به خاطر گناه خود از خداوند، طلب بخشش کند.

مفهوم: توبه از گناهان

{فعل « است» بعد از « بِه» به قرینۀ معنوی حذف شده است. ( همان بِه [است])/ « بنده، تقصیر، عذر و خدای»: مراعات نظیر

 

وَرنه سزاوارِ خداوندی اش کس نتواند که به جای آورد

ورنه: وگرنه، زیرا/ به جای آوردن: انجام دادن

معنی: وگرنه کسی نمی تواند، آن گونه که شایستۀ خداوند است، شکر گزاری کند.

مفهوم: ناتوانی در سپاسگزاری از خداوند

بارانِ رحمتِ بی حسابش همه را رسیده و خوانِ نعمتِ بی دریغش همه جا کشیده.

بی حساب: بی شمار/ خوان: سفره، سفرۀ فراخ و گشاده/ بی دریغ: بی مضایقه، سخاوتمندانه

معنی: رحمت بی کران الهی مانند باران به همه رسیده و سفرۀ نعمت بی مضایقه و سخاوتمندانه اش در همه جا گسترده است.

مفهوم: لطف همه گیر خداوند

{ « بارانِ رحمت» و « خوانِ نعمت»: تشبیه («رحمت و نعمت»: مشبّهٌ به)/ « را» در « همه را رسیده» حرف اضافه به معنی« به» است. (به همه رسیده)/ عبارت کاملاً آهنگین است، زیرا کلمات آن همگی «سجع» دارند: « باران و خوان»، « رحمت و نعمت»، « بی حسابش و بی دریغش»، « همه را و همه جا»»، « رسیده و کشیده»/ « فعل است» بعد از « رسیده» و « کشیده» به قرینۀ معنوی حذف شده است. ( رسیده [ است])؛ ( کشیده [ است])

 

پردۀ ناموسِ بندگان به گناهِ فاحش ندَرَد و وظیفۀ روزی به خطای مُنکَر نبُرَد.

ناموس: آبرو، شرافت/ فاحش: آشکار، واضح/ روزی: رزق، مقدار خوراک یا وجه معاش که هرکس روزانه به دست می آورد یا به او می رسد؛ وظیفۀ روزی: رزق معین و مقرر/ وظیفه: مقرری، وجه معاش/ مُنکَر: زشت ، ناپسند

معنی: آبروی بندگان را با وجود گناهان آشکار نمی ریزد و روزی معین آنان را به خاطر انجام اشتباه زشت قطع نمی کند.

مفهوم: عیب پوشی ( ستار العیوب بودن) و روزی رسانی (رزاق بودن) خداوند

{ «پردۀ ناموس»: تشبیه ( ناموس: مشبّه، «پرده» مشبّهٌ به)/ پردۀ   ناموس     بندگان

هسته  مضافٌ الیه مضافٌ الیهِ مضافٌ الیه

( وابستۀ وابسته)

«پرده دریدن»: کنایه از رسوا کردن/ « نَدَرد» و « نبُرد» : سجع

 

فرّاش بادِ صبا را گفته تا فرشِ زمردین بگسترد و دایۀ ابر بهاری را فرموده تا بَناتِ نَبات در مهد زمین بپرورد.

فرّاش:فرش گستر، گسترندۀ فرش/ زمرّد: جواهری سبز رنگ/ دایه: زنی که به جای مادر به کودک شیر می دهد یا از او پرستاری می کند/ بَنات: جمع بنت، دختران/ نبات: گیاه، رستنی/ مهد: گهواره

معنی: به باد صبا دستور داده تا سبزه ها را مانند فرشی سبزرنگ بگستراند و به ابر بهاری فرموده تا مانند پرستاری، گیاه در گهوارۀ زمین پرورش دهد.

مفهوم: رشد کردن سبزه ها در بهار

{ « فرّاش باد صبا»، « دایۀ ابر بهاری»، « بنات نبات» و « مهد زمین»: تشبیه ( « باد صبا، ابر بهاری و زمین»: مشبّه؛ «فرّاش، دایه، بنات ومهد»: مشبّهٌ به)/ « فرش زمردین: استعاره از سبزه ها/ « بنات» و « نبات»: جناس ناهمسانن (ناقص)/ « گفته و فرموده» و « بگسترد و بپرورد»:سجع/ « گفتن به باد صبا»، «فرمودن به ابر بهاری»: تشخیص/ فعل « است» بعد از « گفته» و «  فرموده» به قرینۀ معنوی حذف شده است. ( گفته [است]، فرموده [ است])

 

درختان را به خِلعَتِ نوروزی، قبای سبزِ وَرَق در بر گرفته و اطفالِ شاخ را به قدومِ موسمِ ربیع، کلاه شکوفه بر سر نهاده.

خلعت: جامه ای که بزرگی به کسی بخشد./ قبا: جامه، جامه ای که از سوی پیش باز است و پس از پوشیدن، دو طرف پیش را با دکمه به هم پیوندند/ وَرَق: برگ/ شاخ: شاخه/ قدوم: آمدن، قدم نهادن، فرا رسیدن/ موسم:فصل، هنگام، زمان/ ربیع: بهار

معنی: به عنوان هدیۀ نوروز لباس سبزی را از جنس برگ به درختان پوشانده و به خاطر آمدن فصل بهار، شکوفه را مانند کلاهی بر سر شاخه های کوچک قرار داده است.

مفهوم: سر سبز شدن درختان در بهار

{« قبای سبز ورق» ، « اطفال شاخ» و « کلاه شکوفه»: تشبیه ( «ورق، شاخ و شکوفه» : مشبّه؛ « قبای سبز، اطفال و کلاه» : مشبّهٌ به) « گرفته» و « نهاده» : سجع/ فعل « است» بع از « گرفته» و « نهاده» به قرینۀ معنوی حذف شده است. ( گرفته [ است]و نهاده [ است])./ « درخت، سبز، ورق، شاخ، ربیع و شکوفه»: مراعات نظیر/ « دادن خلعت به درختان و نهادن کلاه بر  سر شاخه: تشخیص

 

عّصارۀ تاکی به قدرت او شهد فایق شده و تخم خرمایی به تربیتش نخلِ باسق گشته.

عصاره:آبی که از فشردن میوه یا چیز دیگر به دست آودند؛ افشره، شیره/ تاک: درخت انگور، رَز/ شهد: عسل، شهد فایق: عسل خالص/ فایق: برگزیده، برتر/ نخل: درخت خرما/ باسق: بلند

معنی: شیره درخت انگور به قدرت الهی، به عسل خالص ( انگور) تبدیل شده و در اثر توجه و پرورش او، دانه خرمایی به درختی بلند و استوار تبدیل شده است.

مفهوم: قدرت پرورش دهندگی خداوند

«شهد فایق» استعاره از انگور/ « فایق و باسق» و « شده و گشته» : سجع/ ضمیر ــَ ش در « تربیتش» مضافٌ الیه است و به « خداوند» باز می گردد./ فعل « است» بعد از « شده» و « گشته» به قرینۀ معنوی حذف شده است. ( شده [ است] و گشته [ است])

ابر و باد و مَه و خورشید و فلک در کارند      تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری

معنی: ای انسان، تمام پدیده های هستی در تلاش اند تا بتوانی روزی خود را به دست آوری و غافل از خداوند از آن استفاده نکنی.

مفهوم: غافل نشدن از پروردگار

{ ابر و باد و مه و خورشید و فلک : مراعات نظیر و مجاز از همه پدیده های هستی/ «نان» : مجاز از روزی/ « کف» : مجاز از دست/ « به کف آوردن» : کنایه از تهیه کردن/ مرجع ضمیر « تو» انسان است.

ست، آموزشیار آنلاین شما

یکی از بهترین راه های مطالعه برای کنکور، داشتن خلاصه و نکات با کیفیت، نمونه سوال خوب برای سنجش سطح عملی خود و آموزش های دقیق است. ست تمام این منابع را برای شما آماده کرده تا بتوانید به راحتی به هر چیزی که نیاز دارید، دست پیدا کنید. با ست شما هر منبعی، از خلاصه و نکات، فیلم آموزشی و نمونه سوال را خواهید داشت و نگران منبع آموزشی برای درس خواندن نخواهید بود.

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا